محل تبلیغات شما

مثلا یه شب ابری باشه.ماه پشت ابرا پنهون شده باشه

چشمام از خستگی بسوزن و با همون ته مونده رمقم وقتی نگاهمو سمت آسمون می برم لبخند بزنم و همونطور که کلید می ندازم تا وارد خونه شم فکر کنم چقدر شبیه پالتم که پـُـر از لکه های آبی خشک شدست ؛ شده. و همونطور که درو می بندم به خودم قول بدم این سری حتما باید تمیزش کنم! 

کورمال کورمال دنبالِ کلید برق بگردم و وقتی پیداش کردم؛ بعد روشن شدن خونه چشمامو که به تاریکی عادت کرده بود نیمه باز بگیرم.

نه بلند نه آروم یه سلام حواله ی دیوارای پُـر از عشقِ خونه بکنم

مثلا هوا هنوز ابریه.مثلا چشمام هنوز می سوزن و مثـلا من هنوز از خستگی دیگه جونی ندارم.ولی مثلِ یه ربات برنامه ریزی شده برم سمت حموم و بعد یه دوشِ آب گرم؛ سمت قهوه ساز برم و همونطور که روشنش میکنم با دست چپم گوشیمو به بلندگو های تو خونه وصل کنم و دکمه ی پلیِ آهنگ بی کلامی که بدون شنیدنش نمیتونم روزمو تموم کنم رو بزنم! و مثل همیشه رویِ تکرار بذارمش ؛ و تا نوازندش جون داره از نُـت به نُـتش لذت ببرم

.

مثلا هنوز شبه.آسمون هنوز مثل پالتِ رها شده گوشه ی اتاقِ کارمه.چشمام هنوز می سوزن و من هنوز خستم.و مثلا موسیقی بی کلامم داره تو خونه جولون میده.

صدای بوق بوق مایکروویو بلند میشه و غذایی که واسه اون شبم از قبل آماده شده بود حالا گرم شدهلقمه های آروم.صدای موسیقی 

صدای مسواک برقی که تازه از شارژ درش آوردم و بعد. یه قُلُپ از قهوه و حِس تازه شدن با مخلوطی از طعم خمیردندون نعنایی و قهوه.

مثلا هنوز شبهآسمون ت نخوردهچشمام مصرانه می سوزند و مــن توو تنم یه خستگیِ آروم در جریانه.یه خستگیِ پُر از آرامش با پس زمینه ی نوازنده ای که صدای پیانوش روحمو تازه می کنه و نفسی که معلوم نیست بوی نعنا بهش غلبه کرده یا قهوه

بیا قول بدیم آینده رو نزدیک تر بیاریم 

یک خودیِ آشوبگر...

مثلا الان ؛الان نیست

تضــاد هـایِ در جریان

مثلا ,یه ,خونه ,ی ,چشمام ,کنم ,و همونطور ,همونطور که ,تو خونه ,می سوزن ,از خستگی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

منظومه شمسی تمرین نوشتن